هو/
آدمیزاد نعمتی اگر داشته باشد، مسئولیت آن نعمت روی شانهاش مینشیند. مثلاً نعمت متأهل بودن مسئولیت دارد؛ همانطور که نعمت مجرد بودن مسئولیت دارد. به تعمّد مثال متناقض آوردم که بگویم روز نعمت است، شب هم نعمت است. گرما نعمت است، سرما هم نعمت است. صحّت و سلامتی نعمت است، بیماری هم نعمت است. اصلاً همهی (ظاهراً) داشتهها و (ظاهراً) نداشتهها نعمت است، همهی (ظاهراً) داشتهها و (ظاهراً) نداشتهها مسئولیت است. ما میان نعمات خدا غرقیم. و این غرق بودن در نعمت یعنی غرق بودن در مسئولیت.
بگذارید برگردیم به کمی عقبتر. بگذارید آرامتر و سادهتر حرف بزنیم. بگذارید مثال ساده بیاوریم و از بحث در بحث آوردن و مثال متضاد گفتن بپرهیزیم. از اولِ اول:
آدمیزاد نعمتی اگر داشته باشد، مسئولیت آن نعمت روی شانهاش مینشیند. مثلاً آنکه بهرهی هوشی بالاتری دارد، در این زمینه مسئولیت بالاتری هم دارد. مسئولیت حفظ آن نعمت، مسئولیت ارتقای آن نعمت، مسئولیت بهکارگیری درست آن نعمت، و هزار و یک نوع مسئولیت دیگر.
جنس مؤنثی که نعمت لطافت و زیبایی بیشتری دارد، بابت حفظ و ارتقا و بهکارگیریاش مسئولیت بیشتری دارد. جنس مذکری که قوّه و توان جسمی و غضب بیشتری دارد، بابت حفظ و ارتقا و بهکارگیریاش مسئولیت بیشتری دارد.
و حالا میان اینها، کسی را میشناسم که صاحب عصمت کامله است. کسی را میشناسم که بابت نعمت عصمتش، چنان ادای مسئولیت میکرد که کلماتش در بجا آوردن حق این نعمت، بند بند بدن آدم را میلرزاند. من، علیبنابیطالبی را میشناسم که از شدّت نعمت عصمت، شدّت حقّ نعمت را باضجّههای شبانه بجا میآورد که «اللهم اغفرلی الذّنوب الّتی تهتک العِصَم». این میشود مثلی از ارتباط بین داشتن نعمت و بجا آوردن حق آن.
میبینید صاحب نعمت بودن، چه مسئولیتی در پی دارد؟ ادای این مسئولیت میشود همان شکر نعمت. و خدای تعالی فرمود: «لئن شکرتم، لأزیدنّکم». نه اینکه اگر شکر کنید، نعمتتان را زیاد میکنم؛ که فرمود: اگر شکر کنید، خودتان را زیاد میکنم. خودِ خودتان را.
حالا شاید بتوانم بگویم که اگر قوهی بحثکردنمان خوب است، باید مراقبش باشیم. اگر اهل فکریم، باید رقیبش شویم. اگر صاحب جمالیم بسمالله. اگر صاحب کمالیم بسمالله. و اگر هم پرتوی از عصمت داریم یاعلی.
شاکر بودن ما را به سمت غایتمان میبرد. شاید اصلاً نعمتها بهانه باشتد. شاید گاهی اصلاً نعمتها داده میشوند برای آنکه در پیرامون آن اهل مراقبه شویم. مثلاً نعمت علم داده میشود تا برای شکر نعمتش مراقبههای متناظر با آن را داشته باشیم. مراقبههای متناظر علم مثل تواضع و پرهیز از کبر، صبوری بر جاهل، سعی بر تعلیم، تلاش بر عمل به علم، در دسترس عموم قرار دادن خود، اجتناب از اظهار دائم و تمایل قلبی به اختفا، دوری از جدل و بحث، کاهش نقد و نظر و حرف در برابر اقدامات عملی، مشغولیت به خویش و غفلت از غیر، و خیلی چیزهای دیگری که هر کدام برای هر عالِمی عالَمی میگشاید. یعنی از یک زاویهی دیگر، شاید خدا نعمت علم را داده تا در پرتوی آن هزارهزار مراقبه کنیم؛ هزارهزار مرتبه شکر.
حالا بیایید بخوانیم: «و قلیلٌ من عبادیالشکور». از آن عباد خدا، از بندگانش، نه از مخلوقات معمولی که از بندگان، کمی از آنها شکورند. پناه بر خدا. پناه بر خدای شکور از هر آنچه ناشکری ماست.
+ بین خودمان بماند. پرتپلا نوشتم که مولا علی (ع) دارای نعمت عصمت بودهاند. اینها یک مرتبه از کوتهاندیشیهای ماست. اینها از سر جهل به مولاست. مقام عصمت آنقدر حقیر است که مزیّتی برای مولایمان ایجاد نمیکند. بلکه علی (ع) منشأ عصمت است. علی (ع) خالق عصمت است. نعمت عصمت از یک تار موی علی (ع) منشعب شده. علی (ع) خودش عین نعمت است. او نعمتی است که از یکیک ما سؤال میشود: «ثمّ لَتُسئلُنَّ یومئذٍ عن النّعیم».