:)
هو/
وقتی میبینم بچههای دغدغهمندمون یکییکی دارن تبدیل میشن به آدمای تئوریپرداز با افکار رویایی، دلم میریزه. بچهها من از منطق متنفرم. از مقدمهچینیهای بهظاهر عقلی که به یه نتیجهی بهظاهر درست میرسه متنفرم. از این اوضاعی که داره شماها رو دربرمیگیره میترسم. از این چیزایی که اسمشو گذاشتیم عدالتخواهی و ظاهر قشنگی دارن نگرانم. از گسترش هدفدار سخنرانیهای آقای رحیمپور ازغدی توسط یه طیف از دوستام میترسم. از قوّت گرفتن نگرش تکبعدی وحید اشتری و صدرالساداتی بین دوستای بزرگوارم نگرانم. از تبدیل شدن تکتکتون به کیوان ابراهیمیای که بهطرز عجیبی عوض شد و فکر میکنه الآن خیلی داره میفهمه، میترسم.
دارم اسم میارم از آدمای معروفی که خواهناخواه علمدار یه جریان شدن و بچههای مذهبی و نیمهمذهبی و انقلابی و نیمهانقلابی رو با خودشون همراه میکنن. من میدونم که شاید هیچکدومتون این متنو نخونین، ولی دلم میخواد شب تولد حضرت زهرا (س) درددل کنم. میخوام بگم که اگه روزی من دیگه وسط هیاهوی این دنیا نبودم و کسی آدرس اینجا رو بهتون داد، بدونید به حد خودم دلنگران ایمان و مسیر و سلوکمون بودم. بدونید که دعا کردم شب عیدی که خدا صیر و بصرمونو زیاد کنه.
دوستای من! عزیزای من! کسایی که من حاضرم جونمو براتون بدم! جوونای تنها مملکت امام زمان! رفقای جانم! کسایی که میشناسمتون و نمیشناسمتون!
احتمال بدین دارین توی راهبرد و استراتژی فکریتون اشتباه میکنین. یه ذره احتمال بدین.
دوستای من و شما تو خبرگزاری فارس یکی دو سال پیش از وجودتون احساس خطر کردن. جریان فکری شما که به اسم جریان عدالتخواهی رایج شده رو با خوارج مقایسه کردن. اشتباه کردن. اشتباه میکنن. من کاری به اونا ندارم. من با شما کار دارم.
عزیزای دلم! دارین غلط قضاوت میکنین و قضاوت غلط داره بخشی از ملکهی وجودتون میشه. بچهها من دارم ظلمت رو میبینم و میترسم. بهخدا ظلم داره به اسم عدل خودشو جا میکنه. والله قسم میترسم عزیزای دلم.
خبرگزاری فارس شما رو با خوارج مقایسه کرد. اشتباه کرد. العیاذ بالله از چنین قیاسی. شما جان دلید. شما مؤمنید. شما نور ولایت مولا علی (ع) تو دلتونه. ولی بذارید یه کم از قصهی حضرت موسی (ع) و خضر نبی (ع) بگم و خودتون یه کم حال و روزتونو مقایسه کنید. حتماً داستانشو همه شنیدیم. موسی (ع) با خضر (ع) همراه شد. تو این همراهی، موسی (ع) یه ظاهری از ماجراها میدید؛ یه مقدمهی ظاهراً منطقی میگفت و یه نتیجهی غلطی میگرفت. سه بار تکرار شد تا خضر بهش گفت «هذا فراق بینی و بینک». موسی غیرت دینی داشت. تشنهی عدالت بود. مأمور عدل الهی بود. ولی همینا کار دستش داد. همینایی که با بیصبری موسی (ع) همراه شد، راه رو بر فهم بیشترش بست.
بچهها شما موسایید. به عظمت موسی. به دلسوزی موسی. به بزرگمنشی موسی. توی حسن نیت شماها شکی نیست. توی دلسوزی شما برای این نظام و انقلاب شکی نیست. ولی بیاین احتمال بدین که شماها هم ممکنه اون صفتی که موسی جلوی خضر از خودش نشون داد رو ملکهی خودتون کرده باشید. بیاید برگردیم، آرومتر، آرومتر، آرومتر... از اول شروع کنیم با هم. انشالا که خدا ما رو از مصاحبت با خضرها محروم نکنه. انشالا که قلوبمون بصیر و جانمون صبور بشه.
یا زهرا (س)
نمیدونم شاید خوشتون نیاد، شاید بی ربط باشه شایدم اصلا به من مربوط نباشه ولی میگم شاید به درد خورد...
به نظرم آفتی که بین مذهبیون یا به قول شما انقلابی ها هست، آفت افراط و تفریطه؛ از تعابیر غلو آمیز گرفته تا اعتقادات این چنینی...
فرع رو جای اصل جا زدن
به خصوص تو تفکرات شیعی این نمود بیشتری داره ...
مصادیق عدالت خواهی رو کمی بررسی کنین انقدر سطحی و سسته که آدم میمیونه گنده گنده را ول کردن چسبیدن به چیزای دم دستی و دهن پر کن و...
خیلی باید پرهیز کرد و هر چیزی رو هر جوری تاکید نباید کرد،و الا تو دام و چاه افراط خواهیم افتاد ...