از کلاغ تا نهنگ؛ از نهنگ تا سگ!
هو/
وقت خواب بود که گفت حس میکنم روکش دندونم شکسته. خیلی کار داریم هر دومون این روزا. من کمتر از اون البته. اما برای معاینهی دندون باید یهجوری وقت خالی میکردیم. هر طور بود وقتشو خالی کرد و رفتیم. گفتم حالا که تا اینجا اومدیم روغنموتور ماشینمونم عوض کنیم تا به فنا نرفته. تا رفت و بیاد از غذافروشی روبهروی دندونپزشکی یه چیزی گرفتم. یه ربع بعد که اومد بیرون، غذا هم آماده بود. ناخودآگاه رفتیم سمت زایندهرود. وسط راه گفت برای تعویض روغن باید میرفتیم اونطرف. گفتم خیره ایشالا. بذار تا اینجا اومدیم بریم اونطرف؛ خیلی وقته دونفره نرفتیم سمت رودخونه.
رفتیم پاهامونو گذاشتیم تو رودخونه. نه رودخونه کف پای ما رو خیس کرد و نه پای ما کف رودخونه رو خشک. آثار درگیریهای جمعه انگار هنوزم بود. کفِ رودِ خشکِ شهرِ مادریمون، علف روییده بود. علفایی که احتمالاً تو درگیری جمعه یه عده ازخدا بیخبر آتیششون زده بودن و جونشونو گرفته بودن. نشستیم لب رود خشک تا گذر عمر ببینیم. بیشتر ولی داشتیم غذا میخوردیم. کمکم چندتا کلاغ اومدن دور و برمون کف رودخونه نشستن. با دهن پر داشت میگفت این کلاغه احتمالاً بهقدری عمر کرده که زمان رضاخان رو دیده. ناخودآگاه یه دونه خیارشور انداختم سمت کلاغه که رضاخان رو دیده بود. به خودم اومدم دیدم خیارشورا تموم شده و یه لشکر کلاغ احاطهمون کردن. رفتم سراغ کاهوها. و بعدشم گوجهها. حالا دیگه کف رودخونهی جلوی ما پر شده بود از کلاغ. بهش گفتم میبینی؟ روکش دندون تو باید کنده بشه تا وسط این همه کار و درگیری، برنامهمونو خالی کنیم بیایم دندونپزشکی. بعدش هوس غذای بیرون کنیم. بعدش یکی از خاطرمون ببره که قراره روغن ماشینو عوض کنیم و ما رو بکشه تا لب رودخونه. بندازه به دل کلاغا که بیان اینجا. بندازه به دل ما که خیارشور بندازیم براشون و بشیم اسباب رزقشون.
حاجآقا میگفت یه مدل نهنگ تو قطب هست که باید روزی هزار کیلو ماهی بخوره. ولی بهقدری بزرگ و سنگینه که شکار نمیتونه بکنه. فقط دهنشو باز و بسته میکنه و ماهیا خودشون میرن تو دهنش. روزی هزار کیلو ماهی، هزار متر زیر دریا... رزّاقی که مراقب نهنگه، مراقب کلاغه، مراقب من و تو نیست؟
حاجآقا میخوند: «ما خلقت الجن و الإنس إلّا لیعبدون». میگفت آیهی بعدشو خوندید؟ «ما أرید منهم مِن رزقٍ و ما ارید أن یطعمون». من فقط از شما عبودیت میخوام. کی از شما رزق خواسته که شده هدف روز و شبتون؟ «إن الله هو الرزّاق. ذوالقوةالمتین».
+ از سگ کمتریم بچهها؟ کمتریم؟ :)