هبوط

خیالک فی عینی،
و ذکرک فی فمی،
و مثواک فی قلبی،
فاین تغیب؟!

آخرین نظرات

چهارشنبه, ۳۱ شهریور ۱۴۰۰، ۰۱:۱۰ ق.ظ

هو/

 

 

یک‌جایی حوالی باران - دل باران‌خورده‌ی نم‌کشیده‌ام را می‌گویم - با رفیق نشستیم و از «لا یکلّف‌الله نفساً الا وسعها» گفتیم. نه از این روی سکّه که همیشه برای توجیه کم‌کاری‌های‌مان ورد زبان‌مان می‌شود. از آن روی سکّه گفتیم. از آن‌جا که برای تویی که اشک بر حسین (ع) روزی‌ات شده، نگاه به نامحرم شاید در مرتبه‌ی زنا نوشته شود. از آن‌جا که خدا بیش از این‌ها رویت حساب باز کرده. از آن‌جا که توقّعش از تو بیش‌تر است. شاید یک دل‌شکستن، یک صراحت لهجه‌ای که این روزها عادتت شده، یک جمله و چند کلمه، در نامه‌ی اعمالت مقارن با قتل نفس نوشته شود. قدر وسعت را بدان! یادت نرود هم‌طریق که «لایکلّف‌الله نفساً الّا وسعها» :)

 

 
 

 

۰۰/۰۶/۳۱
بی‌نام/ قابل انتقال به غیر

حرفِ گفتنی

نظرات  (۱)

از اونجایی که قاتل همیشه به صحنه جرم برمیگرده، شلوغی هم برگشته به دیدار رابطه ای که قطع کرده... گمانم دومین باره! میاد سرسری یه نگاهی میندازه دلسوزی می کنه (بالاخره برادر از دست داده -چه شما و چه آن دیگری-) و میره. الانم که گفته، چون اجازه نگفتن نداشته.


خداوند تکلیف نمی کند هیچ نفسی مگر وسعت دادن آن را.



در پناه حق

ارسال نظر

نظر دادن تنها برای اعضای بیان ممکن است.
اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید لطفا ابتدا وارد شوید، در غیر این صورت می توانید ثبت نام کنید.