هو/
نمیدونم تا یک ماه آینده زنده میمونم یا نه.
نمیدونم اگه زنده بودم، میرسم از این روزا بگم یا نه.
نمیدونم تونستم کاری که باید رو بکنم یا نه.
نمیدونم پدرشون دراومد بالاخره یا هنوز جا داره که پدرشونو دربیاریم.
فقط از آفاق که میرم توی انفس، میبینم تو هر برهه از زندگی، فکر میکنم توی سختترین شرایطم. و بعدش یه بابی از سختی باز میشه که سختیهای قبلی در مقابلش آسونیه.
خدایا! نکنه معنی إنّ مع العسر یسرا این باشه؟
نکنه آسونی امروز، همون سختیهای دیروزن که جلوی سختیهای امروز، خوار و خفیف شدن؟
خدایا! ممنونم ازت که منو در رنج آفریدی. ممنونم که منو در کرب گذاشتی. ممنونم که منو بلا دادی. حمد تو... شکر تو... منزه من!
هو/
هو/
تمام دلخوشیِ زندگیِ من این است
که وقت مرگ بیایی و مرگ شیرین است...
مگر نگفتی علی جان، فمن یمت یرنی؟!
بیا که وقت وفایت به عهد دیرین است
شهادتین مرا فاطمه تقبل کرد...
بیا همه کسوکارم، زمان تلقین است
سلام وادی من وادیالسلام علی
کجاست وادی امن کسی که مسکین است
کفن کنید مرا رو به قبلهی حرمش
نجف چه جای قشنگی برای تدفین است
فراق و وصل مرا میکشد به یک میزان
سرم به دامن حیدر به روی بالین است
(حدود ۲ و نیم مگ)
+ لاحول و لاقوة الّا بالله العلی العظیم. حسبنا الله و نعم الوکیل. نعم المولی و نعم النصیر.