در باب ترورهای این روزها
سه شنبه, ۱۲ دی ۱۴۰۲، ۱۰:۴۶ ب.ظ
هو/
شاید شکسته شدن غرور اکثریت شما، برگردد به شهادت حاج قاسم و آن انتقام خندهدار با موشکهای کوچک به عینالاسد که ضمیمه شد به خطای غیرقابل توجیه هواپیمای اوکراینی.
شاید برخی برسید به ماجرای شهید فخریزاده و سایر شهدای هستهای. یا حتّی اگر کمی بیشتر در بهر خبر باشید میروید آنطرفتر و خوردن تأسیسات نطنز را به خاطر میآورید.
بعید میدانم کسی اینجا باشد و از خانطومان با جزئیات و دقت بداند و آنجا استخوان غرورش خرد شده باشد. پس بابش را باز نمیکنم و این را هم در حد اشاره برای اهلش میگذارم. یا حتی شهادت حجاج در مکهی مکرمه و رفتارهای عربستان و انفعال دولت و مجموعهی حاکمیت وقت.
خوب میفهمم که یک داغی منتهای وجود مخاطبم را سالهاست که فراگرفته. او که دلسرد شده از انتقام و این دلسردی را گاهی به دلداری به خویش با اخبار صدمنیکغاز انفجارها و هک کردنهای مسخرهی سرزمینهای اشغالی تشفی میدهد.
یا که سعی میکند دل آرام کند به توجیهالمسائل مختلف و از اصول استراتژیک حمله به عینالاسد بگوید و از درخشش قومی از یمن و اضمحلال صهیونیسم و غیره.
من نمیخواهم سر درست و غلط ماجراها گفتگو کنم. میفهمم که مجموعهی کنشها و واکنشهای چندسال اخیر، شما را طوری آرام کرده که میدانید باید فقط در حد سوگواری برای شهید «سیدرضی» دل خوش کنید و بعدترش با داستانهای اساطیری و حواله دادن به جریان منطقه و غیره، مخدّری به خود بزنید که آهای! درست که اسرائیل در روز روشن سلیمانی و فخریزادهی ما را میزند. اما در عوض ما هم حماس را فلان کردهایم...
اینها را نوشتم که بگویم از اعماق دلتان باخبرم. قصد توجیه و توضیح و دلداری دادن هم ندارم.
فقط خواستم بگویم اینها را در یک راستا نبینید که بخواهید برای شفای صدور و قوت قلب و خنکای دل، داستانسرایی کنید. اصلاً نیازی به گفتن از پشت صحنهها نیست.
میان صحنه را بنگرید!
آمد، شهریاری و احمدیروشن و علیمحمدی و رضایینژاد و مابقی را زد و نشست کنار منتظر واکنش شما. حاج قاسمتان را زد و نشست کنار. کاملاً آماده برای تمام سناریوهایی که از شما سر میزد. فخریزادهتان را زد و پیش از آنکه بفهمید خوردهاید، آنکه زده بود از ایران گریخت. او هم لبخند فاتحانه بر لب، آمادهی واکنش روی واکنش شما بود، با پیشبینی تمام سناریوهای شما.
همیشه مشت اول را میزد و شما چشمبهراه و درماندهی واکنش جناح خودتان میماندید و ته دلتان هم در نهایت از آن واکنش ناامید میشدید.
حالا اما ماجرا فرق دارد.
شما مشت اول را زدهاید. لبخندبهلب نشستهاید یک گوشه و برای پاسخ دشمنتان با تمام سناریوها آمادهاید. حالا بعد چند سال شمایید که منتظرید تا او انتقام بگیرد؛ و او؟ درمانده که چه کند...
این، همان نقطهی عطفی بود که چند وقت پیش نوشتم.
ذات شهادت مرحوم سیدرضی، سادهترین واکنش طرف مقابلتان بود به اولین باری که بهصورت جدی در موضع انفعال قرارش دادید. حالا دیگر شما فاعلید و او مفعول. در دو دههی اخیر، او، «فرد» شما را میزد و میرفت در لانهی خودش و منتظر واکنش شما میماند. حالا شما، «ماهیت» او را زدهاید و آمدهاید در لانهتان نشستهاید و منتظر واکنش او. و او که واکنشش هم مثل کنشهایش نخنما و محصور به انتقام از «افراد» شماست، نه از «بنیان»هایتان. او تا پیش از این کنشگرایانه «فرد» شما را میزد و حالا واکنشگرایانه، همان سناریوی «فرد»زنی را ادامه میدهد. شما تا پیش از این واکنشگرایانه «داستانسرایی» و «توجیه» میکردید و حالا برای اولین بار، کنشگرایانه «بنیان» او را زدهاید.
این، تفاوت ماجراست. سیدرضی، شهیدِ نقطهی عطف استراتژی جهان اسلام ناب فاطمیست و شهادتش از این منظر حتی بزرگتر از شهادت حاج قاسم. سرتان را بالا بگیرد که بالاخره در کوچهی شما هم عروسی شد. شما، کنشگرهای بنیانافکن.
و الحمدلله رب العالمین
۰۲/۱۰/۱۲
اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید لطفا ابتدا وارد شوید، در غیر این صورت می توانید ثبت نام کنید.