از خاطرات
پنجشنبه, ۱۸ مرداد ۱۴۰۳، ۰۹:۲۶ ق.ظ
هو/
دسامبر ۲۰۲۳ بود. حوالی دیماه ۱۴۰۲. صبح حوصلهی هیچ کاری نداشتم. عصر خودم را رساندم به دانشگاه. دانشگاه در مرکز شهر قرار داشت؛ درست در فاصلهی چند دقیقه پیاده تا ایستگاه مرکزی قطار. دیدم Riad اشاره میکند که بیا! Riad مسلمان اهل تسنن بود، از لیون فرانسه. یار غار و رفیق من در آن دانشگاه که هر بار هر جایی داشتم به فنا میرفتم، خبرم میکرد. حداقل ۴ سال اخیر، علیرغم آن همه فعالیت شدید علمی و صنعتی، خیلی در بهر حضور منظم و طبق قاعده در دانشگاه و صنعت نبودهام؛ چه این طرف، چه آن طرف. Riad اشاره کرد که بیا! دیدم دارد با فاطمه حرف میزند. رفتم، به خیال اینکه گندی زده باشم یا خبر جدیدی از دانشگاه داشته باشد. گفت خبر داری صبح در ایستگاه مرکزی قطار بمبگذاری شده بود؟ در حالیکه چشمهام از حدقه بیرون زده بود: «نه! یعنی همین بغل خودمون؟»
- آره. خنثی شد خدا رو شکر!
- کار کی بوده؟ لابد ما مسلمونای وحشی خونخوار!
- چیزی نگفتن!
در چند صد متریمان بمبگذاری شده بود و هیچکس خبر نداشت. بعدها هم به طور ویژه در اخبار اعلام نشد. وسط یکی از بزرگترین شهرهای کشوری که بهاصطلاح مهد آزادی رسانههاست.
چند روز قبلش اما در یکی از جادههای فرعی ایران خودمان، حوالی یکی از شهرستانها، یک مینیبوس چپ کرده بود؛ خبرش تا آن سر دنیا به من و امثال من رسیده بود و هموطنان دلسوز (!) خارجنشین اظهار تأسف میکردند بابت ناامنی جادههای ایران.
از این خاطرات، چندتای دیگری هم دارم. جایی که: بحرانها در دنیای واقعی و به فاصلهی چندصدمتری در سکوت خبری خاموش میشود؛ و در مقابل: اخبار حوادث روزمرهی کشور را در فضای مجازی به اسم بحران به خورد ملت میدهند.
۰۳/۰۵/۱۸
مهدیار امروز از حوالی نیوکسل میگفت وضعیت اعتراضات انگلستان آنچنان بحرانی است که از دانشگاه ایمیل زدهاند دانشجویان اینترنشنال دو روز در خانه بمانند و به دانشگاه نیایند. بحران از جایی شروع شد که یک پسر مومشکی رفته با چاقو چند دختر موطلایی را کشته؛ و بعد درگیری مهاجرین - افراطیها کلید خورده. اما خبر بحران کف زمین در انگلستان قرار است خیلی درز پیدا نکند، به لطف رسانههای فوق آزاد آنجا.
در کنارش حرف این شد که در ایران هم طبق فیلمهای موجود، عملکرد مأمورین گشت ارشاد باعث شده سر یک دخترخانم که در برابر بازداشت مقاومت کرده، به یک جایی اصابت کند. گویا در فیلم مذکور واضح است که دخترک با آرنج به سر مأمور میکوبد. این کار در خارج از ایران تحت عنوان resisting arrest شناخته میشود و پلیس میتواند به تشخیص فردی خودش حتی شما را بکشد. در چنین وضعیتی، حتی اگر پلیس در تشخیص اتهام شما اشتباه کرده باشد، برای مهار شما میتواند گلوله شلیک کند. حالا با این یک تکه فیلم که به وضوح resisting arrest را تأیید میکند، مملکت را دوباره بردند روی مرز حاشیه و بحران؛ به لطف رسانههای بیدر و پیکر مملکت.