هبوط

خیالک فی عینی،
و ذکرک فی فمی،
و مثواک فی قلبی،
فاین تغیب؟!

آخرین مطالب
آخرین نظرات

به وقت بهترین لحظات شبِ جمعه

جمعه, ۲۲ تیر ۱۴۰۳، ۰۲:۳۳ ق.ظ

هو/


یکم؛

انتخابات ۱۴۰۳ بهترین دوره‌ی زندگی سیاسی من بود. انتخاباتی قابل پیش‌بینی و پر از امتحان. انتخاباتی که از شخص رهبری برای یک نامزد خرج شد تا پایه‌های عقاید و تشخیص‌های شخصی تو را سست کند. انتخاباتی که سیدحسن نصرالله هم در آن دخالت داده شد تا بین آن‌چه خود دیده‌ای و آن‌چه از دیگران شنیده‌ای دو دل شوی. انتخاباتی که آنان‌که عقایدت را وام‌دارشان بودی، حالا برای شک و تردید تو به آن‌چه یقین کرده بودی، صف بسته بودند. انتخابات ۱۴۰۳ مردافکن بود و محل امتحان. هنوز هم هست و امتداد دارد.


دوم؛

۴۰۳ انگار آمده بود تا هر چه اصلاح‌طلبان تا کنون از آن منع کرده بودند را یک‌جا به صورتشان بکوبد و در دامن‌شان بگذارد.

پزشکیان از احمدی‌نژاد اگر بدلباس‌تر نباشد، خوش‌لباس‌تر هم نیست. از احمدی‌نژاد لات‌تر می‌نماید. بدزبان و بی‌پرواست. پوپولیست و عوامانه است. ذره‌ای پرستیژ در وجودش راهی ندارد. زود از کوره درمی‌رود و آنچه نباید را می‌گوید. حوصله‌ی زیادی ندارد. آن‌چنان ناگهانی از دین و قرآن و نهج‌البلاغه مایه می‌گذارد که رحمت خدا بر آیت‌الله علم‌الهدی. طوری جملات و کلمات را منقطع می‌کند و گاف می‌دهد که خدا بر درجات شهید رئیسی بیفزاید. آن‌قدر تعداد رأی‌ش کم و در تاریخ انقلاب در اقلیت است که شب جمعه‌ای باز هم خدا بر درجات شهید رئیسی بیفزاید. وزن قلب انسان را به عنوان یک متخصص قلب غلط می‌گوید، گویی حتی در تخصص خودش هم متخصص نیست. و خلاصه آن‌چنان جمع خو‌بی‌هایی‌ست که اصلاح‌طلبان یک عمر از آن نالیده‌اند که احتمالا تا کنون هزاران هزار کهیر زده‌اند. صادق آل محمد (علیهم صلوات‌الله) خوب فرمود که: «کسى که مؤمنى را بر خطایی سرزنش کند، نمیرد تا زمانی‌که خود مرتکب آن خطا شود». و راستش، من این ابتلا و ارتکاب را نزدیکی مرگ بر پیکره‌ی اصلاحات می‌بینم.


سوم؛

اما چه می‌شود که چنین شخصیتی با شعار بی‌برنامگی و با گردن‌نگیری تمام‌عیار رأی می‌آورد؟

یکی از دلایل اصلی‌اش شاید آن بخش از جامعه باشد که «طوطی‌وار» تکرار می‌کند. همان بخشی که به چالش کشیده نمی‌شود. همان طیفی که با تکرار خاتمی و توصیه‌ی سلبریتی‌ها هر بار به یک سو می‌چرخد و در نهایت با مدیریت پنهان و پیدای همان‌ها از بیخ و بن سودای براندازی به سرش می‌زند. همان بخشی که به جای «فداکاری»، «طلبکاری» را در مکتب اصلاح‌طلبان مشق می‌کند و در عوض باربرداری از مملکت، دائماً در حال بارگذاری و مصرف‌گرایی‌ست. اصلاح‌طلبان نیاز به سیاهی لشکری دارند که بی‌هویت، مصرف‌گرا، کم‌حافظه و احساسی باشد. با یک اشاره یاحسین، میرحسین‌گویان با صندوق‌ها قهر کنند و با یک اشاره‌ی دیگر روحانی را بر کرسی بنشانند. حامی زن، زندگی، آزادی باشند و در عین حال به قرآن‌خوان‌ترین کاندیدا رأی دهند. ۹۶ از دیوار کشیدن در پیاده‌رو بترسند و ۴۰۳ به قول خودشان از لولو! و با یک تهییج، چه از قوم و نژاد باشد، چه از رعب و وحشت، چه از طمع و وعده، چه تقلید کوکورانه از سلبریتی سیاسی و سینمایی، به صف شوند برای ادامه‌ی تصمیمات احساسی و متضادی که از جای دیگر کنترل می‌شود و عمری با آن زیسته‌اند.


چهارم؛

در این میان، یک جریان از طرف مقابل هم که سال‌های سال مشی کپی‌کارانه از اصلاح‌طلبان را دنبال کرده و دائماً تغییر موضع داده، نوع دیگری از رأی‌آوری را امتحان نمود. این جریان بدش نیامد مخاطبش را «طوطی‌وار» بار بیاورد. از خطیب پای کار آمد تا مداح. از رأی رهبری خرج شد تا استاد اخلاق و سیدحسن نصرالله و سرداران بزرگ اسلام. اما یک درس بزرگ گرفت (اگر گرفته باشد) : 

بخش مذهبی مردم دیگر طوطی‌وار دنباله‌روی نمی‌کنند. دیگر گذشت آن دوره‌ای که بزرگانی از بالا مصلحتی بیاندیشند و اراده‌ای کنند؛ بعد همه سرمایه‌ها را از بیت رهبری تا سیدحسن نصرالله خرجش کنند؛ و آخر سر مردم طوطی‌وار بیایند پای کار نظام!

این‌جا همان پامنبری‌های آن استاد اخلاق، همان فداییان و پیش‌مرگان رهبری، همان سینه‌چاکان جبهه‌ی مقاومت، همان پای‌کاران انقلاب، یک «نه» محکم گفتند به آن‌چه از بالا می‌شنیدند و یک «آری» گفتند به آن‌چه از زاویه‌ی دید خود می‌دیدند و می‌فهمیدند.


پنجم؛

جلیلی ظاهر دل‌فریب نداشت. بیان فصیح نداشت. مبهم و خسته‌کننده بود. پل و برج و موشک نساخته بود. سوابقش را به دلایل امنیتی مخفی می‌کرد. کشور را خرج خودش نمی‌کرد. به عبدالحمید باج نمی‌داد. رگ و ریشه‌ی ترکی و کردی‌اش را به رخ نمی‌کشید. قرآن را با چهارده روایت خرج افکار و عقایدش نمی‌کرد. در آخرین لحظات مناظره‌ی آخر که همه چیز آماده‌ی نابود شدن پاکدستی پزشکیان است، هیچ نامی از داماد او نیاورد. علی‌رغم تمام نقدهای علمی که به دولت شهید رئیسی داشت، در بزنگاهی که از او پرسیده شد، هیچ نقدی به دولت او وارد نکرد. زن پزشکِ احتمالا غیرسیاسی‌اش را به زور کنار خودش نمی‌نشاند. پسر نخبه‌اش هیچ‌گاه اقدام به ویزای کانادا نکرده بود. سوادش را به رخ نمی‌کشید. واژه‌ی غیرفارسی به ندرت استفاده می‌کرد. در میان «نمی‌شودها» و ناامیدی‌های محضی که راه رأی‌آوری‌ست، از جهش و امید سخن می‌گفت؛ گویی اصلا در باغ نیست؛ تا حدی که طرفدارانش هم به شک و شبهه می‌افتادند. شب انتخابات به طور ناگهانی احساس تکلیف نکرده. به قصد افزایش مشارکت در انتخابات حاضر نشده. از همه آماده‌تر بود برای مسئولیت اما از همه کمتر خودش را به در و دیوار می‌کوبید. بسامد صدایش را تغییر نمی‌داد. نخبگانی و تبیینی گفتگو می‌کرد. در یک کلام، هیچ جذابیتی نداشت.


ششم؛

چرا ۱۳ و نیم میلیون نفر به کسی رأی دادند که چنین ویژگی‌هایی دارد که روی کاغذ شانسی برای پیروزی‌اش ایجاد نمی‌کند؟

چون بخش قابل توجهی از این‌ حدود ۱۴ میلیون، اهل تشخیص فردی شده‌اند. چون باید قانع شوند، نه توجیه!

چرا طرفداران، جلیلی را از ائتلاف با قالیباف منع می‌کردند؟

چون دیگر نمی‌خواستند طوطی‌وار پای کار نظام بیایند.

آیا احتمال شکست نمی‌دادند؟

بسیار زیاد احتمال می‌دادند، اما این‌ها اهل تشخیص و عمل به وظیفه شده‌اند. شاید مثل آن مولایی که کاملاً برایش شهادت و اسارت در کربلا واضح و قطعی شده بود.

بگذارید برایتان تشریح کنم:

من مرد میان‌سال اسنپی را دیدم که می‌پرسید به کی رأی می‌دی و وقتی می‌شنید به جلیلی، مجانی تو را تا مقصد می‌رساند. من دختر بدحجاب و بی‌حجابی دیدم که در هوای گرم برای جلیلی آمده بود پای کار. دکتری دیدم که تا بلوچستان رفته بود و روستا به روستا می‌گشت تا قانع کند. مهندسی دیدم که ساعت‌ها تصادفی تلفن می‌زد و فحش می‌شنید تا چند کلمه در میان ناسزاها بگوید. دهه هشتادی دیدم که از زن، زندگی، آزادی رسیده بود به جلیلی. دهه هفتادی دیدم که از بیکاری و بی‌پولی می‌نالید، اما به قول خودش یک‌سوم سرمایه‌اش را آورده بود برای جلیلی. دهه نودی دیدم که بادکنک برای جلیلی باد می‌کرد. نوجوانی دیدم که کل خانواده‌اش پزشکیانی بودند و او برای جلیلی نفس می‌زد.‌ کارگری می‌دیدم که مرخصی گرفته بود تا کمک کند. و بی‌نهایت آدم‌هایی که ختم و نذر می‌کردند برای جلیلی، آن‌چنان که برای ظهور مولای‌شان. انگار که این‌ دو مسیر را یک مسیر یافته بودند.

چنین فضایی در سیاست چند دهه‌ی اخیر ایران بی‌نظیر بود. این همان فضای دفاع مقدس بود. این همان روش اربعین حسینی‌ست که هر کسی هر کاری از او برمیاد را با جان و دل انجام می‌دهد. اسم این مواسات و برادری همدلانه است. دکتر دستش را در دست بی‌سواد می‌دهد و در هدف متعالی هم‌سفره‌ و برابر می‌شوند. همه برای خدا یکی هستند. 

و آینده‌ی ایران که نه، آینده‌ی جهان را نه طوطی‌هایی که یک مسیر درست را تقلید می‌کنند، بلکه آزادگانی که به تشخیص خود خالصانه عمل می‌کنند، می‌سازند.


هفتم؛

بله، ما بردیم. جمهوری اسلامی برد. سال‌ها طول کشید تا به این‌جا برسد. تا به تشخیص فردی و پای کار آمدن با این تشخیص در امر سیاسی برسیم. و بیشتر و بیشتر هم خواهد شد. کیفیتش هم عمیق‌تر خواهد شد. چه جلیلی باشد، چه غیر او. چون ظهور نزدیک است. بسیار نزدیک.

۰۳/۰۴/۲۲
بی‌نام/ قابل انتقال به غیر

حرفِ گفتنی

نظرات  (۶)

۲۳ تیر ۰۳ ، ۰۹:۰۸ حاج‌خانوم ⠀
سلام علیکم
چقدر این تحلیل را دوست داشتم. برایم آب روی آتش بود. ممنون بابت نوشتنش.
پاسخ:
سلام علیک
۲۳ تیر ۰۳ ، ۱۳:۴۱ ن ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ‌ ‌ ‌ ‌
«...اما یک درس بزرگ گرفت (اگر گرفته باشد) :...»
فکر نمیکنم کسی درس خاصی گرفته باشه. چون می‌بینید که کل هفته‌ای که گذشت به متکبرانه‌ترین شکل جلیلی و رای‌دهندگان بهش رو مقصر شکست دونستن. چنان انگاره‌ی مقبولیت و محبوبیت قالیباف -حتی برای بخش بزرگی از قشر خاکستری- توی ذهنشون پررنگ هست که اگه قالیباف دور اول به جای سه میلیون 500 تا رای هم می‌آورد بازم توجیهاتی پیدا میکردن که فکر کنن قالیباف بیشتر از جلیلی توان رای آوری داره:)

اما درباره بخش ششم متن
به نظرم 13.5 میلیونی که دور 2 به جلیلی رای دادن رو قطعا نمیتونیم به اسم جلیلی فاکتور کنیم؛ چون در اطراف من آدمهایی با کینه خیلی زیاد از جلیلی بودن که حتی تا رای سفید دادن و به جلیلی رای ندادن هم پیش رفته بودن ولی در نهایت از ترس پزشکیان به جلیلی رای دادن.
من به اون 9 میلیون دور اول می‌بالم.
چقدر موافقم باهاتون
چقدر زیاد
واقعا گشایش سپهر سیاسی که خاتمی حرفش را می زد و بری بودن از بده بستان با قدرت که احمدی نژاد داعیه اش را داشت
امسال در جلیلی به هم رسیدند
خدا کند شکست نا امیدمان نکند
افسانه بافته ای ، البته از اقلیت پر سر و صدای خود حق پندار بیش از این هم انتظار نیست.
در این یک و دو و سه و .... شما آنانی که رای ندادند کجا هستند؟
بر خلاف آنچه فکر می کنید این تمام زورتان بود و خوب هم انصافاً در اطراف و اکناف و دور و نزدیک به ضرب و زور و فریب بسیج کردید.
خسته نباشید.
اما آنانی که به رقیب رای دادند نه از ترس جلیلی بلکه از ترس جلیلیست هایی مثل شما و برای اینکه تفکر متوهمانه ایران فقط برای ماست حاکم نشود به دامان سگ زرد پناه بردند.
سگ زرد برادر شغاله و در مثال جای مناقشه نیست ...
۲۴ تیر ۰۳ ، ۰۱:۱۲ بی‌نام/ قابل انتقال به غیر
به دلیل حضور افراد بسیار شجاع (!) که حاضر نیستند حتی مسئولیت نقد و نظرات ساده‌ی خود را زیر مطلب یک وبلاگ بر عهده بگیرند، نظردهی ناشناس مجدداً غیرفعال شد.
البته تعداد زیادی هم از روی باور متعصبانه و اینکه «جلیلی شهید زنده است» و «پزشکیان منافق نباید رأی بیاره» به جلیلی رأی دادند!

ارسال نظر

نظر دادن تنها برای اعضای بیان ممکن است.
اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید لطفا ابتدا وارد شوید، در غیر این صورت می توانید ثبت نام کنید.