هبوط

خیالک فی عینی،
و ذکرک فی فمی،
و مثواک فی قلبی،
فاین تغیب؟!

آخرین نظرات

الحمدلله رب الحسین

شنبه, ۱۸ شهریور ۱۴۰۲، ۰۵:۰۱ ب.ظ

هو/

از همان اولش ته دلم خالی شد. از همان زمانی که مطمئن شدم انجام وظیفه‌ام در بیرون مرزهای ایران مقارن می‌شود با اربعین حسینی. از همان لحظه که پروازم نشست وسط حوالی سبزترین جای جهان، میان دریاها، در گران‌ترین نقطه از یکی از گران‌ترین شهرهای جهان...
به جای ذوق، غم ذره‌ذره‌ام را فراگرفت. به جای هیجان، سست شدم.
روز به روز پیام‌های خداحافظیِ اربعینیِ «هر که در این بزم مقرّب‌تر است» فضای مجازی‌ام را پر می‌کرد و یک تکّه از وجودم را خالی.
کاش من هم در عوض این هوای معتدل، زیر آن آفتاب عاشقانه می‌سوختم.
کاش من هم در عوض این گران‌ترین محل اسکان جهان، عازم گران‌ترین قطعه‌ی عرش خدا بودم.
کاش من هم با شما بودم...


می‌دانی؟
میان این همه «کاش»های من، یک جایی در آن اعماق دلم اما قرص بود به جودِ وجودِ حسین (ع). یک کورسوی امید میان این شدّت حسرت. رفتن من به کربلا، آرزوی محالی بود. اما مگر نه این‌که قمر منیر بنی هاشم (ع)، ممکن‌کننده‌ی محال‌هاست؟ من امسال کربلا نرفتم و او با دم مسیحایی‌اش کربلا را برای من آورد همین‌جا...

صبح اربعین، خودمان را رساندیم به اول شهر، حوالی محله‌ی عرب‌ها و عراقی‌ها، آن‌جا که بوی حسین (ع) بیشتر است. سخت پیدای‌شان کردیم. اما حرم پیدا شد. غوغایی بود. مداحی‌های اربعینی عراقی‌ها بود که این‌جا در غربت کفر مطلق به آرامی آشنای گوش دل می‌شد. میزهای کوچک پذیرایی بود و پرچم‌های مشکی که به نام حسین (ع) نورانی شده بودند.
این‌جا مشایه شده بود. آرام‌آرام قدم‌زنان به موازات ریل قطار شهری، از طلوع آفتاب قدم زدیم تا اذان ظهر برسیم آن سر شهر، به تنها مسجدی که شیعیان را دل‌گرم می‌کند.
این‌جا دیگر غرب عالم نه، که عرش خدا، حرم، شده بود.

می‌دانی؟
ما در این شهر کم بودیم. خیلی کم. امّا این کم بودن‌مان افتخار دارد. ما کم‌ایم، اما کم‌مان هم زیاد است. خیلی زیاد. «و قلیل من عبادی‌الشکور».

والحمدلله رب الحسین.


۰۲/۰۶/۱۸
بی‌نام/ قابل انتقال به غیر

دارم ادای عاشقی‌ات را درمی‌آورم

نظرات  (۳)

۱۹ شهریور ۰۲ ، ۱۵:۱۷ آقای مهربان
جدا از این که باهام همراه بودی، سهمیه ی بنزینت هم زائرها رو برد و برگردوند
پاسخ:
سلام
پولشو که گرفتی؟ نکنه با امام حسین نسیه کار کنی :)))
سلام علیکم
الحمدلله
پاسخ:
سلام و نور و رحمت،
الحمدلله کما هو اهله.
۲۰ شهریور ۰۲ ، ۱۵:۰۹ آقای مهربان
متاسفانه همسفر ها آشنا بودن دنگی بنزین رو حساب کردن فقط :))
پاسخ:
ای بابا...
خرج صبونه رم میگرفتی حداقل :/

ارسال نظر

نظر دادن تنها برای اعضای بیان ممکن است.
اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید لطفا ابتدا وارد شوید، در غیر این صورت می توانید ثبت نام کنید.