هبوط

خیالک فی عینی،
و ذکرک فی فمی،
و مثواک فی قلبی،
فاین تغیب؟!

آخرین نظرات

گر عشق «مقصد» است، خوشا لذت «مسیر»

شنبه, ۱۲ فروردين ۱۴۰۲، ۰۳:۲۵ ق.ظ

هو/

اوایل دکترا خوندنم مصادف شده بود با معرکه‌گیری‌های حاج‌آقا زائری سر حجاب اجباری. اون زمونا سرچشمه دستش بود و بروبیایی داشت. حاج‌آقا زائری محکم می‌گفت که حجاب اجباری غلطه. کم‌کمک، یکی دو سال بعدش مصی علی‌نژاد چارشنبه‌های یواشکی رو راه انداخت.
این‌که اولش گفتم دوره‌ی دکترام، چون اون زمان سر کلاس می‌رفتیم و درس می‌دادیم. می‌دیدیم دخترای خفن پایتختو که دانشجویی و دانشگاهو بهونه کرده بودن تا تیپ بزنن بیان. دغدغه شده بود که حالا که ما می‌خوایم مهندسی رو خداپیغمبری به این نسل یاد بدیم، چی‌کار کنیم با این حال و روز پوششون؟
ما مصادف شده بودیم با حاج‌آقا زائری که عمرشو تو مسیر شهید بهشتی خرج کرده بود. حاج‌آقا زائری مصادف شده بود با یواشکیای علی‌نژاد.
سردرگم بودیم تا یه روز رهبری اومدن تو یکی از سخنرانی‌هاشون یه تیکه‌ی سنگین غیرمستقیم انداختن به حاج‌آقا زائری. همون روز هم خود حاج‌آقا زائری فهمید کجا ایستاده و هم ما حساب کار دستمون اومد.
رهبری قریب به این مضامین فرمودن که برخی از آقایون حوزوی می‌گن امام و شهید بهشتی درباره‌ی حجاب اجباری نظر مساعد نداشتند. خیر، اشتباه می‌کنند. ما خودمون اون زمان بودیم. اما مسئله‌ی امروز کشور حجاب نیست. مسائل مهم‌تری وجود داره...

حالا و بعد چند سال مهسا امینی پیش اومد. حجاب وسیله‌ی شورش شد. جنگ خونواده راه افتاد. کسی چه می‌دونه... شاید حاج‌آقا زائری گوشه‌ی خونه‌ش پیش خودش داره می‌گه من که گفتم، اینا گوش نکردن. شاید خودشو حق‌بجانب بدونه. مثل ما که توی نقطه مقابلش خودمونو حق‌بجانب می‌دونیم. مایی که فهمیدیم اشتباه آقای زائری کجا بود و کجا هست. مایی که فهمیدیم اشتباه خودمون اون زمان کجا بود. مایی که سر ماجرای مهسا بیشتر و بیشتر مطمئن شدیم حجاب مهمه، ولی مسئله‌ی اصلی کشور مطلقا، مطلقا، مطلقا حجاب نیست. 

حالا یه عده میل به لخت بودن پیدا کردن و یه عده‌ی دیگه میل به این‌که این لختیا رو چه‌طوری بپوشونن. می‌بینید شیطون چه کرد؟ طوری گرد و خاک کرد که چیزی که مسئله‌ی اصلی نبود، شده مسئله‌ی اصلی تو دل من و شما. شده نقل محافل هر کسی که این‌طرفی یا اون‌طرفیه تو این کشور. شده یه سوژه که یه عده این‌طرفش بایستن و یه عده اون‌طرفش.

همیشه‌ی خدا تو این مدل کشمکش‌ها، اون عاقل‌ترا متحیّرن و دارن چرتکه می‌ندازن که نقش ما چیه این وسط؟ چه کنیم تو این شرایط؟ نکنه اشتباه کنیم؟ نکنه سکوت جایز نباشه؟ نکنه فریاد حرام باشه؟ نکنه اشتباهی سکوت کردم یا به غلط فریاد زدم؟
همیشه‌ی خدا هم لابه‌لای فکرای قشنگ عُقَلای مؤمنین و مؤمنات، یه عده که مزاجشون مشخص‌تره میان و جهت فکری اونا رو با تمایل به سکوت یا بالعکس، تمایل به فریاد، به هم می‌زنن.

راستشو بهتون بگم؟
عُقَلا! به مزاج خودتون وظیفه‌تونو بشناسید و طبق اون عمل کنید. نیفتید تو نسخه‌پیچی اونایی که گردوخاک می‌کنن. تحیّر شماها می‌ارزه به معرکه‌گیری اونایی که مزاجشون به سمت تسامح یا به سمت تقابل متمایله. نذارید آدمای مشخص‌المزاج بهتون جهت بدن. خودتون برید، بگردید و از تحیّر بیرون بیاید. مهم‌تر از این‌که چه کار باید بکنید، اون سیر و سلوکیه که برای خروج از تحیّر تجربه می‌کنید. اون مسیری که می‌رید شما رو امام زمانی می‌کنه. این‌جا از اون‌جاهاست که مسیر مهم‌تر از مقصده. خلاصه که مراقب باشید گول معلوم‌الحال‌ها و مشخص‌المزاج‌ها رو نخورید. چه این‌وری، چه اون‌وری. از ما گفتن... :)
۰۲/۰۱/۱۲
بی‌نام/ قابل انتقال به غیر

حرف نگفتنی