برای حبیب (ص)، چهار.
پنجشنبه, ۲۷ آذر ۱۳۹۹، ۰۶:۱۲ ب.ظ
هو/
راه که میرفت، آرام، باوقار، یکجوری که پایش روی زمین کشیده نشود؛ یکجوری که غبار بلند نشود؛ به جهان آسیبی از جانب او نرسد؛ حتّی بهاندازهی یک ذرّه غبار.
اسمش محمّد (ص) بود روی زمین؛ احمد (ص) بود در آسمانها...
+ داشتم به بچّهها مبانی نظریهی اغتشاشات* یاد میدادم؛ اثراتِ بزرگِ ضرایبِ کوچک در معادلات؛ اثرِ اپسیلونها بر آشوبها؛ اثر پروانهای [اینجا +]. دلم از یک طرف رفت سمت راه رفتنِ حبیب؛ ذهنم از آن طرف آمد به مراقب نبودنهای خودم؛ به دلهایی که بر ذمّهام مانده؛ دلهایی که حتّی روحم از شکستن آنها خبر ندارد. نکند بمیرم و دلی بر گردنم مانده باشد؟
*Perturbation Theory