مادرِ حضرتِ مادر
هو/
یک؛
وقتی در خیال سیر میکنم، یکی از قابهای ذهنیام این است: یک مکّه، یک محمّد (ص) که جلو میایستد؛ یک علی (ع) که پشت محمّد قامت بسته؛ یک خدیجه (س) که پشت آنهاست. پشت و پناه آن دویی که پشت و پناه عالماند. هیچ کسِ دیگری هم نیست. تصوّر رکوع و سجدهی این آدمها، در آن روزهای اوّل، ابتهاجِ دلم میشود.
دو؛
به ظاهر، خیلیها عیالِ حضرتِ صبر (ص) شدند؛ برخی به اضطرار و ضرورت، برخی به صلاح و مصلحت. به باطن، عالَم عیالِ اوست*. از میانِ این همه امّا، او (ص) فقط در وصف یک نفر فرمود: خدیجه، و کجاست دیگر مثل خدیجه...**
سه؛
یک روزهایی در بین روزها گم میشوند؛ یک انسانهایی در بین انسانها. مثلاً روزی که پیامبرمان عاشقانههایش را شروع کرد؛ مثلاً انسانی که مادرِ تمامِ دو عالَم (س) صدایش میکند: مادر.
پینوشت: بساط عاشقی و پیوند دل از امروز شروع شد. از دهمِ اوّلین ربیع. روز وصلت پدر و مادرِ حضرت مادر (س).
* و وجدکَ عائِلاً، فأغنی (مبارکهی ضحی/ شریفهی 8)
** بحار/ج43/ص131