دوستت دارم؛ خیلی.
يكشنبه, ۴ آبان ۱۳۹۹، ۱۲:۴۵ ق.ظ
هو/
داشتیم به خاطر یک فاجعهی مُزمن داد سر هم میزدیم و از هم گلایه میکردیم. من صریحترین واژگانم را نثارش میکردم و او برّندهترین کلماتش را. یک جایی وسط بحث و فریادمان، یک دوستت دارم بهش گفتم؛ یک خیلی دوستت دارم.
+ دوستت دارم، تنها آدم روی زمینی که میتوانم روی اینقدر قشنگ دعوا کردنِ با تو حساب کنم. خیلی دوستت دارم.
۹۹/۰۸/۰۴