هبوط

خیالک فی عینی،
و ذکرک فی فمی،
و مثواک فی قلبی،
فاین تغیب؟!

آخرین نظرات

دوستت دارم؛ خیلی.

يكشنبه, ۴ آبان ۱۳۹۹، ۱۲:۴۵ ق.ظ

هو/


داشتیم به خاطر یک فاجعه‌ی مُزمن داد سر هم می‌زدیم و از هم گلایه می‌کردیم. من صریح‌ترین واژگانم را نثارش می‌کردم و او برّنده‌ترین کلماتش را. یک جایی وسط بحث و فریادمان، یک دوستت دارم بهش گفتم؛ یک خیلی دوستت دارم

+ دوستت دارم، تنها آدم روی زمینی که می‌توانم روی این‌قدر قشنگ دعوا کردنِ با تو حساب کنم. خیلی دوستت دارم.
۹۹/۰۸/۰۴
بی‌نام/ قابل انتقال به غیر

حرفِ گفتنی

نظرات  (۲)

۰۴ آبان ۹۹ ، ۱۱:۲۴ بانوچـه ⠀
آب ِ روی آتیش
پاسخ:
اوهوم... :)
چطوری می تونین وسط دعوا به این چیزها فکر کنین؟
من میون دعوا با بقیه،ذهنم پره از "خسته م کردی،دست از سرم بردار،چرا نمی فهمی واقعا،بمیر:|"
پاسخ:
سلام
واقعاً برای خودمم عجیبه...

ارسال نظر

نظر دادن تنها برای اعضای بیان ممکن است.
اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید لطفا ابتدا وارد شوید، در غیر این صورت می توانید ثبت نام کنید.